سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر دانشمندی، بیمناک است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :0
کل بازدید :6687
تعداد کل یاداشته ها : 13
103/2/30
3:41 ص

من مسلمانم مسلمان عار نیست/ تا که جز مولا علیم یار نیست

هرکه جز او دارمی انگار نیست /هر دلی علی گفتار نیست

می چکد از دست او خرمای تر /از محبت های دستی پرثمر

خاک کوچه عطر او را پاس داشت / چای پای او گا احساس کاشت

در ته چشمان او یک حلقه چاه /میرزداز چشمایش گاه گاه

مثل هرروز از کلامش نی شکر/ میوزد چون باد و میکوبد به در

این منم مولای درویشان علی / دشمن قوم بد اندیشان علی

کعبه باید درب خود را وا کند / تا درونش گوهری پیدا کند

یا که بشکافد در و دیوار را / او که میبیند من واین بار را

طاقت ماندن ندار بر زمین /از ملایک باشید این شمس الشمین

ناگهان دیوار کعبه باز شد/ قصه ای نو از ملک آغاز شد

دختر بنت اسد در پیچ و تاب /کس ندارد بهر این پاسخ جواب

او شتابان میرود از چیست / اینکه کعبه در گشاید بهر کیست

نور خورشیدی دمید و آسمان / یک ستاره زاده شد در این میان

پلک مهتاب به هم پیوسته شد/ تا که عهدی با دو چشمش بسته شد

میوزد باد از شیار این شکاف / ماه و مهتاب و ستاره در طواف

بوی ریحان است و بوی نسترن / میوزد از این میانه در چمن

بی قرارست و به دل آرام نیست / نام او را کس نداند نام چیست

ناگهان آمد ندایش نام چیست / این جهان بی نام او فرجام نیست

یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد/ این در بسته به نامش باز شد.

نویسنده و شاعر : ناهید یوسفی


93/7/30::: 12:43 ع
نظر()
  
  

معده ی گرسنه ی کارگرِ زحمتکش مدام ” این نیز بگذرد”

را زمزمه می کند .


93/7/27::: 5:11 ع
نظر()
  
  

 

بانوی هرشب من بردار چادرت را / آن جامه ی سیاه و روبندی سرت را

باورکن هنوزم دلواپس تومیشم / وقتیکه میگشایی آن بال و آن پرت را

وقت پریدن توست؟بنشین.مگو رهایم / بنشین و پرکن ازنو آن جام و ساغرت را

بانوی ماه و مهتاب  این ابر تیره از چیست / پوشانده از نگاهم چشمان شب پرت را

وا کن گره زچادر اینجا غریبه ای نیست / تا باز بینم از نو مهتاب پیکرت را

در دفتر تو نامی  از نام من اگر هست / از قلب من برون از آن تیغ و خنجرت را

 

دیگر نمیتوانی پاکم کنی ز دفتر / بانوی هرشب من برادر چادرت را 

شاعر و نویسنده : ناهید یوسفی


93/7/26::: 4:57 ع
نظر()
  
  

بمانند شپش بر هفت بالین / که باشد که کار آنها رخنه در دین

گروه ضاله تکفیر داعش / فقط از مومنین دارند یک ریش

چنان زنبور دائم درتلاش اند / که برجان مسلمانان زنند نیش

که آنها چون خوارج صدر اسلام / که آرند هربلایی برسرخویش

گروهی کج عقیده و بی درایت  / همه بی عقل بی معیار و سنجش

گروه حیله گر چون  عمر و عاص اند / یکی از کارهایشان هست تفتیش

خداوندا رسان طیرا ابابیل / چنان خشم خداشان هست در پیش

خدارسان یک دست غیبی / که روزهای خوشی هم هست در پیش

اول در رسویه سنگر گرفتند/دوم اند در عراق بی خوف و تشویش

جوانان مسلمانان سربریدن/ ندارند رحم این قوم بد اندیش

هم زایده شیطان غرب اند / که چنان عقرب که با دم می زنند نیش

خداوندا مجالی ده  که گویم / ناهید هستم یوسفی کیش

نویسنده :ناهید یوسفی 


93/7/24::: 1:26 ع
نظر()
  
  

زشهر حاجی آبادتو گذرکن / به خرمای پیارمش نظرکن

چه خواهی بدانی که معنی این راز چیست / چه بخوردی بدانی که پی آورد پشت دست

همانش که نخل پیارم بخوانند بس/ بدانی که این این نخل در حاجی آباد هست

چه خرمای مرغوب کیسه ریز / گذاشتی دهانت بشورخود مواظب زدست

که در ماه مهرش بود فصل جمع آوری / نشانش که خرمای آن صادر از کشور است

کسی را اگرعشق مولا علی (ع) بر سر است / بدانی که نخلم علی پرور است

به گفتا یوسفی شاعرما / به فصلش چه چیزی زخرمای ان بهتر است

که خرمایش بود اعلاء مرغوب /همه دانه درشت و خوب یکدست

خورد کسی زخرمای پیارم / که پی میاورد آرام آرام


93/7/24::: 11:57 ص
نظر()